از پس خشکسالیهای ویرانگر دهه هفتاد که موجب شد بسیاری از زیستبومهای گرانسنگ جنوب و شرق ایران نابود شوند، این تیتر نویدی بود بر پایان آن دهه تفتیدگی و آغاز یک دوره تازه ترسالی.
اکنون چهارشنبه نوزدهم دیماه 1386 است. افزون بر 6 سال از آن پیشبینی گذشته است.
در اغلب مناطق کشور در این 6 سال نهتنها میزان بارشها از حد متوسط مورد انتظار افزونتر بود بلکه در مواردی حتی میزان بارش یا سرما از آمارهای 20 یا 40ساله نیز فراتر رفته است.
بهواقع آنچه را که طبیعت در دهه 70 از ایران ستانده بود، در دهه 80 پس داد. این ترسالیها چهره جنوب و شرق ایران را دیگربار ترمیم کرد و حتی به زایایی دیگر بار حیات در مناطقی همچون تالابهای سهگانه هامون انجامید، که گمان میرفت برای همیشه تسلیم نیستی شدهاند.
این برف سنگینی که باریده است در این چند روز، برفی که در افزون بر 40 سال گذشته کمسابقه بوده است، از پس آن تنگچشمیهای آسمان برمیتابد که طبیعت هرگز نامهربان نیست.جایی میدهد، جایی نمیدهد، زمانی میبارد، زمانی نمیبارد، زمانی خوشخوی است و زمانی تندخوی، اما هرگز حق را فرو نمیگذارد و جایی را از آنچه بایسته حیات آن است، محروم نمیکند.
نامهربان خود انسان است که برای لقمه نانی پهنه وسیعی از طبیعت را نابود میکند، آبکندها را خامدستانه برای 20 دقیقه زودتر رسیدن جنگلی 3 میلیونساله را ویران میکند، مسدود میکند، بر خط القعرهای حیاتآفرین سد میبندد.
بیمحابا برای اندک طعامی، شاید چربتر و شاید هم نه، گستره وسیعی از زیستبوم را به گند میآلاید و رفتارش با طبیعت مصداق آن «مستی بود که از ران خود میخورد کباب...»
این مجال فرصت آن نیست که واشکافته شود که بهدرستی طبیعت همیشه و همهجا منشاء ثروت و بختیاری است و همه آنچه تیرهروزی و فقر و انهدام را موجب شده منحصراً ریشه در رفتارهای کوتهبینانه انسان دارد.
به این برف بنگریم، دهه هفتاد را بهخاطر بیاوریم و در رفتار خود با طبیعت ایران تأمل کنیم.